×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

قروقاطی

× a target=blank href=http://www.parseshop.biz/market.aspx?rgm=mr.milad&p_id=2224image border=0 title=ست تاپ شلوارک پولک دوزی src=http://www.parseshop.biz/images/banners/2224.gif/a
×

آدرس وبلاگ من

milad-zartosht.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/broken hart

?????? ???? ?????? ???? ???? ?????? ??? ??? ????? ??????

خلاصه زندگی من اینه!

خیلی وقته که دیگه حوصله هیچیو ندارم.یه چیزی تو وجودمه به اسم دیو تنبلی!!!عین بختک قفلم کرده.هی میخوام سرکوبش کنم نمیشه که نمیشه.این برنامه منه:

ظهر ساعت 12 از خواب بیدار میشم.تا 12:30 تو تختم وول میخورم.12:30 بلند میشم گلاب به روتون میرم دسشویی.10 دقیقه اون تو چرت میزنم بعد میامم بیرون.میرم سر یخچال یه لیوان شیر میزنم تا روشن بشم.بعد میرم سراغ کامپیوتر روشنش میکنم.حالا دانلود...

دانلود که تموم میشه میرم گوهردشت.(همزمان تو یاهو هم آن میشم)به وبلاگ ها سر میزنم میبینم همشون تیریپ غم برداشتن.حالم گرفته میشه میرم وبلاگ خودم.نظرات رو میخونم و عین خر(ببخشید)عین چیز خوشحال میشم چون دوستان فراموشم نمیکنن.

تلفن زنگ میخوره(موبایلم)تا زنگ میخوره میفهمم کیه.

جواب میدم:

-بله؟

-سلام عزیزم.

-سلام.هان؟

-هان چیه میلاد؟

-خوب بله؟

-آهان بهتر شد؟خوبی؟

-هوووووم؟(هر روز همینم بیحوصله الانم خمیازه میکشم)

-میگم خوبی؟

-آره کار داری؟ -وااااااااااااااا!!!

-چی شد؟ -یعنی چی کار داری؟

-هیچی خب دیگه خوشحال شدی صدامو شنیدی.

-خیلی لوووووووووسی میلاد.

-حال ندارم خدافظ.

-باشه دیگه(هرروز اینارو میگه)اصلانم دیگه زنگ نمیزنم باهاتم کاری ندارم.خدافظ.

به سرم میزنه برم استخر.زنگ میزنم به دوستام مثلا یکیش همین احسان:

(آقای راننده آقای راننده یالا بزن تو دنده)پیشوازه خط احسانه!!!

-بله؟

-سلام چطوری؟

-سلام داداش فدات جانم؟(خب شاید یکی بخواد حالتو بپرسه با این جانمی که تو میگی خب طرف پشیمون میشه!!!)

-کجایی؟

-داداش من برج میلادم.(لازم به ذکر که احسان کاملا آدم خالی بندیه طوری که اگه بگه الان روزه میگم شبه!)

-اونجا چیکار میکنی؟

-داداش اومدم با داداشم رستورانشو اجاره کنم.

-آهان!احسان کم خالی ببند زمین ترک میخوره!

-جون تو راست میگم.

-جون من مگه کشکه الکی قسمش میدی؟

-نه داداش.حالا چی کار داشتی؟

-هیچی گفتم اگه پایه باشی بریم استخر.

-(خودشو میزنه به ناراحتی که مثلا من ناراحت نشم)میلاد داداش خدایی دلم میخواد بیام ولی نمیشه.وایسا فردا میریم.

-نه دیکه بیخیال.کاری نداری؟ -نه داداش شرمنده ها.

-اشکال نداره.خدافظ.

-خدافظ داداش.

(بشمارید ببینید چنتا داداش میگه آدم قاطی میکنه!!!!)

گوشی رو میندازم کنار میرم میشینم جلو کامپیوتر.بازی میکنم.(دیوونه بازی هستم نه بازی های سطح پایین ها مثلا call of duty,assassin's creed)

4ساعت بازی میکنم.بعد میرم دوباره سر یخچال.از اونجا که من هیچوقت واسه نهار سر میز نمیرم(بخاطر بازی)مجبورم سوسیس کالباس یا شکلات بخورم!!!

خلاصه شکمم رو با اینجور چیزا پر میکنم بعد میرم سراغ گیتارم.شروع میکنم زدن 5دقیقه نگذشته خسته میشم و آقا دیوه میگه برو ولوو شو رو تخت!منم اطاعت میکنم و میرم دراز میکشم پتو رو تا بالای سرم میکشم و میچسبم به رادیاتور و خواب.

ساعت 8 بیدار میشم.میبینم خیلی کسلم.پا میشم میرم حموم.1ساعت هم زیر دوش خوابم میبره.

خلاصه میام بیرون.حالا وقته فرم دادان به موهامه!

سشوار.اتو.گریس.روغن.تف.چسب.تافت و...

بعدش میبینم اونی که میخواستم نشد.میرم موهامو میشورم میام سشوار میکشم.تا میام شروع کنم به حالت دادن موهام میبینم ساعت 10 10:30 شده.بیخیال بیرون رفتن میشم.دوباره میرم پای کامپیوتر.چت و آهنگ و بازی و وبلاگ نویسی و وبلاگ خوندن تا ساعت 3 شب(یعنی 3 صبح)

دیگه یواش یواش حس میکنم دارم بیهوش میشم.میرم میخوابم و دوباره روز از نو روزی از نو!

نه حس کار دارم نه درس خوندن.همچنان منتظر دفترچه کاردانی هستم.یه سری میگن اومده و تموم شده یه سری هم میگن نیومده.سایت سازمان سنجش که میرم چیزی ننوشته.موندم معطل!!!

یه پامم دمه پادگانه یه پام دمه دانشگاه.موندم برم سراغ کدومشون.

(لازم به ذکر که درصد سربازی رفتن کمتره.مگه بیکارم برم سربازی.میخوام بشم فراری مثل مایکل اسکافیلد!!!!)

ببخشید سرتونو درد آوردما!

 

سه شنبه 8 آذر 1390 - 5:39:53 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://alimor.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 9 آذر 1390   10:46:58 AM

میلاد جون دادا آخه کی از این زندگی بدش می یاد

عشق و حاله دیگه خواب    بازی     خوردن     تفریح

شوخی می کنم داداش راست می گی آره آدم کسل می شه خسته می شه

منم همسن تو بودم دقیقا همین طور بودم جدی می گم جون علی

ولی تصمیم گرفتم یه کاری کنم نمی دونم اشتباه کردم یا نه اما خدمت انتخاب کردم خیلی خیلی حال کردم با خدمت اما خوب الان تازه دارم درس می خونم

لامصب این خدمت اگه تو دوران خودش نری بد اذیتت می کنه وقتی که 24 سالت می شه تازه می خوای بری خدمت وای وااااای

میلاد جون یه تصمیم بگیر الکی نرو دنبال یه کار که از این حال و هوا در بیای چون فایده نداره وقتت تلف می شه یا درس یا خدمت یکیشون انتخاب کن دادا نزار جوونیت الکی بگذره

ببخشید سرت درد آوردم یاد خودم افتادم توهم جایه داداشم میلاد جون حرفهام پای نصیحت نزاریا

آخرین مطالب


دلم تنگ شده


خرید را با ما تجربه کنید


عید و چهارشنبه سوری


چرا اینجوریه؟!


رزم رستم و جومونگ!


فیلم هالیوودی با دوبله فارسی و تدوین اسلامی


دوتایی ها


کره جغرافیایی


مادر


سرباز بلک برن


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

226162 بازدید

74 بازدید امروز

24 بازدید دیروز

287 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements